هنرها و آفرینش ذهن (1): مروری مختصر بر اندیشه های الیوت آیزنر برای والدین و مربیان
در این مقاله و سپس سلسله مقالاتی که در ادامه منتشر میکنیم قصد داریم خوانندگان فارسی زبان را با اندیشههای یکی از صاحبنظران برجسته تعلیم و تربیت یعنی الیوت آیزنر، استاد فقید دانشگاه استنفورد آشنا کنیم بنابراین به سراغ یکی از آخرین نوشتهها و آثار او یعنی کتاب هنرها و آفرینش ذهن میرویم و در هر مقاله، یکی از فصول منتخب آن را که برای علاقهمندان به تربیت، تربیت هنری و پرورش خلاقیت جالب است بررسی میکنیم. امیدواریم که مدارس و خانههای ما، زندگی خصوصی و عمومی مردم سرزمین ما طعم بیشتری از هنر و لذتها و شادمانیهای آن را بچشد.
در اولین مقاله یعنی نوشته حاضر به معرفی مختصر کتاب میپردازیم و در مقالاتی که در ادامه انتشار خواهد یافت، به موضوعات زیر که بعضاً نام فصلهایی از کتاب هستند میپردازیم:
- نقش هنرها در تحول آگاهی
- شیوههای تربیت هنری
- تدریس و یادگیری در هنرهای تجسمی
- ارزیابی کارهای هنری کودکان و نوجوانان
- تربیت چه میتواند از هنرها بیاموزد؟
- چگونه هنرها باعث رشد خلاقیت و شخصیت ما میشوند؟
ضرورت آشنایی با اندیشه الیوت آیزنر و کتاب هنرها و آفرینش ذهن
یکی از نکات مهم درباره کتاب هنرها و آفرینش ذهن این است که هنرمند و هنرشناسی در مقام استادی دانشگاه، با انتقاد از وضعیت آموزش و پرورش در مدارس آمریکا- و شاید بهتر است بگوییم اغلب مدارس جهان- از جنبههای مختلف به ضرورت مواجهه با هنر در تربیت اشاره کرده است.
در خلال توضیحات او متوجه میشویم بر خلاف تصور نادرستی که از هنر وجود دارد یا بر خلاف شیوههای غیر تربیتی آموزش هنر، تربیت هنری چقدر میتواند در مرکز توجه آموزش مدرسه و بیرون از مدرسه قرار بگیرد. هنر، نه تنها زبانی برای ارتباط با دیگران بلکه عرصهای برای کشف و شکوفایی شخصیت کودکان است.
نه تنها کودکان، بلکه بزرگسالان نیز اگر به دیدار با کودکی[بعدا لینک به مقاله دیدار با کودکی] یا ملاقات با هنرمند درون خود توجه کنند زندگی شادمانهتر و زیباتری با کمک هنرها خواهند داشت. به هر ترتیب، الیوت آیزنر در زیست علمی خود تلاش کرد گزینهای متفاوت از آموزش رایج که بر اهداف بازار کار و جهان صنعتی و رقابتی استوار است ارائه دهد یعنی تربیت هنری یا تربیت با توجه اصلی به عالم هنر. منظور آیزنر، طرح ایدهای متفاوت از جریان غالب مدارس عمومی است که از کیفیت و هنر و لذت غافل مانده و میخواهند کودکان را استاندارد، همگون و همشکل تربیت کنند. نقد آیزنر به نظامهای تربیتی همچنان برای والدین و مربیان آگاه قابل توجه است. گویی او به ما تذکر میدهد تا در تربیت کودکان، تنوع استعدادها و هوشها را ارج نهیم و پرورش هوشهای چندگانه را مورد نظر داشته باشیم.
کتاب هنرها و آفرینش ذهن چه میگوید؟
کتاب هنرها و آفرینش ذهن، به موقعیت هنرها در مدارس ما میپردازد و شیوهی نقشآفرینی هنرها را در پرورش ذهن بررسی میکند. در واقع نگاههای سنتی به دانستن و یادگیری موجب شدهاند که هنرها نه در کانون، بلکه در حاشیه آموزش قرار بگیرند. تجربه شما در مدارس چطور بوده است؟ آیا هنر همیشه زنگ آخر یا به عنوان درسی کم اهمیت تلقی نمیشد؟ آیا در زنگ هنر نباید از روی یک الگوی خطاطی یا نقاشی چیزی را تکرار میکردیم؟ … کپی کاری، فعالیت غالب کلاس هنر در مدارس نبوده و نیست؟ آیا…
مدارس رسالت خود را، لااقل تا حدی، تقویتِ رشدِ عقلانی میدانند. مدارس و شاید اغلب والدین در زمینههای درسیای مثل ریاضیات و علوم، انتظار چنین رشدی را دارند و فرایندهای خواندن و نوشتن و محاسبه کردن را بهترین وسایل برای پروراندن ذهن میدانند.
به گفته آیزنرخصوصاً در آمریکای امروز، یک برنامهی درسی سفت و سخت و مبتنی بر دروسی مثل ریاضی مورد توجه است که هنرها را به حاشیه میراند. بنابراین در سراسر کتاب علاوه بر تأکید بر اهمیت هنر، به پرسشهایی درباره چندوچون آموزش هنر و آثاری که باید از آن انتظار داشت میپردازد.
هدف از پرداختن به هنر در پرورش ذهن چیست؟
به تعبیر آیزنر، هدف اصلی در کتاب هنرها و آفرینش ذهن آن است که “صرفاً عاطفی بودن هنر” را رد کنیم یعنی بدانیم که بر خلاف یک باور اشتباه، هنرها فقط در رشد احساسات ما کارا و کارگشا نیستند. هنرها به شکلی موثر بر رشد عقلانی موثرند و پیچیدهترین اشکال تفکر را میپرورند. هنرها، فقط موضوعاتی احساسی و عاطفی نیستند.
در واقع، بسیاری از پیچیدهترین و لطیفترین شکلهای اندیشیدن زمانی رخ میدهند که کودکان و دانشآموزان فرصتی بیابند برای کار معنیدار بر خلق تصاویر– چه تصاویر بصری، چه تصاویری از جنس حرکات موزون، چه موسیقیایی، چه ادبی و چه شاعرانه – و یا فرصتی بیابند برای آنکه چنین تصاویری را با آگاهی و قدرشناسی به دقت کاوش و کندوکاو کنند.
دانشآموزان و حتی کودکان هنگام کار هنری تصاویری از جنس نقاشی و موسیقی و ریتم و نوشتار کلمات خیالانگیز میآفرینند و در طی خلق کردن، میاندیشند و رشد میکنند. این جنبه کمتر پرداخته شده در تربیت هنری است. اگر مادری نگران است که فرزندش مشقهای خود را نمینویسد اما به فعالیت هنری مشغول است شاید از این جهت است که کار لذتبخش هنری کودک را جدا از مسیر رشد شناختی و فکری او تلقی میکند. این چیزی است که گاهی ما مربیان ایرانی نیز مکرراً در مواجه با بعضی از والدین مشاهدهکردهایم.
رشد زیباشناختی در فعالیتهای هنری
ما در فعالیتهای هنری درگیری حسی و تماس حسانی بیشتری با جهان پیدا میکنیم. در هنگام کار با رنگ، فرم، اشکال بصری و شنیداری گوناگون درک متفاوتی از جهان مییابیم. درکی که قبل از کار هنری واجد آن نبودیم.
بنابراین آموزش هنر میتواند زمینهای برای ادراک زیبایی و زشتی جهان با حساسیت و دریافت بیشتر و بهتر باشد. این درک زیباشناختی نیز جنبهای عقلانی دارد و در مسیر رشد ذهن قرار دارد.
ما در جهانی که به هزاران شکل رازها و زیباییهای خود را برای ما برملا میکند زندگی میکنیم اما وقتی دیدهای زیبابین و حساسیت حسی نداشته باشیم، چه بسیار نسیمها که بر پوست ما میخورد اما درکش نمیکنیم و چه زیباییها که در رویش گلی از سنگ یا پیچکی بر سیمخاردارها نقش بسته اما از دیدنش عاجز هستیم.
درک زیباشناختی ما را نسبت به جهان هشیارتر میکند. باعث میشود جزییات بصری یا عطر و بوها یا احساسات پیدا و پنهان را بهتر ببینیم. پدر، مادر، معلم یا دوستی زیبابین و زیباییشناس به راحتی از غصه یا ناراحتی و رنج عاطفی کودکی غمگین نمیگذرد، به سادگی بر پدیدههای زشت و زیبا چشم نمیپوشد و حس و درک تربیتیافته و پالایشیافتهتری از مردمان غافل از زیبایی دارد.
رشد خلاقیت در فعالیتهای هنری
جهانی که دانشآموزان اکنون در آن زندگی میکنند و به عنوان بزرگسالان نیز بدان داخل خواهند شد، آکنده است از ابهامات، عدم قطعیتها و چیزهای متمعلوم و غیر قابل انتظار؛ بنابراین نیاز داریم که یاد بگیریم چطور در غیاب قاعدههای مشخص و در جایی که فرمول معین و دقیقی برای زندگی نداریم، تصمیمگیری درستی داشته باشیم.
منظور این است که برای مواجهه با پیچیدگیهای زندگی که هر روز بیشتر میشوند باید خلاقیت خود را رشد دهیم. تحمل ابهام و سیالیت ذهنی ویژگی ذهن خلاق است. به گمان آیزنر، با اشتغال به کار هنری، اگر تربیت درستی صورت گیرد، خلاقیت ما رشد میکند.
تجربه هنری و چشیدن طعم هنرمندی
هر چند که فعالیتهای هنری فقط به منظور پرورش هنرمندان نیست اما تجربه هنری خودبخود ما را در نقش یک هنرمند قرار میدهد. چه بسا کار اصلی یا فرعی آینده دانشآموزان یا عشق و علاقه قابل توجهشان در آینده معطوف به هنر گردد.
تجربه هنری، حسی همچون داشتن عزت نفس بالا به جهت توانایی آفریدن و خلق کردن و حل مسئله خلاق برای کودکان ایجاد میکند. کودکی که در کندوکاو با مواد هنری یا اشیای دم دستی، اثر و ترکیبی خاص خلق میکند گویی در حال مکاشفه و بیان خویش است. او در حال تجربه زندگی هنری و افرینندگی است. به عبارتی، انگار با خود میگوید: “من میآفرینم، پس هستم!”.
تجربه هنری برای ما تجربه هنرمندانه فکر کردن یا مثل هنرمندان فکر کردن است. به هرحال، جهان و پیشرفتهای علمی و انسانیاش تنها مدیون دانشمندان نیست. هنرمندان یا تفکر هنرمندانه هم سهمی در زیباتر کردن و شکل دادن به جهان دارد.
تجربه هنری باعث حس شکوفایی شخصی و درک یکتایی خود میشود. ما انسانها با یکدیگر متفاوت هستیم و به گفته آیزنر، امضای شخصی خود را داریم. همان طور که تفاوت بدنی ما در جایی مثل اثر انگشت آشکار میشود، تنوع و تفاوت ذهنی ما نیز آثار هنری و هنرمندانهای میآفریند. پس، هنر فرصت و مجالی برای بیان شخص و دیدن خود در آیینه مخلوق خود است.
با مقالات و کارگاههای ما همراه باشید
ما در مدرسه ایرانی هنر و خلاقیت(سرسرا) سعی میکنیم با بررسی دیدگاههای مهم و راهگشا، پیوندی بین تئوری و عمل، بین دانش و تجربه، بین دانشگاه و جامعه ایجاد کنیم. نوشته حاضر که با ترجمه مطالبی از کتاب هنرها و آفرینش ذهن همچنین افزودههای مترجم است قدمی در این راه است.
همچنین، رویدادها، کارگاهها و دورههای ما همچون دوره پرورش خلاقیت کودکان و نوجوانان، فضایی برای تجربههای جالب با کودکان و نوجوانان به پشتوانه دانش و مهارت تربیتی است. به این امید که ما و نسل آینده ما زندگی بهتر و زیباتری داشته باشد.
پی نوشت:
این سلسله مقالات، برداشتی است از کتاب هنرها و آفرینش ذهن که توسط بخش پژوهشی مدرسه ایرانی هنر و خلاقیت ترجمه و تفصیل یافته است. نام دقیق کتاب عبارتست از:
- The Arts and the Creation of Mind-Yale University Press (2004)
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.