از شکوفایی فردی تا توانمندسازی اجتماعی: روایتی از آخرین گفتگو با شرکت‌کنندگان چهارمین دوره پرورش خلاقیت (بزرگسالان)

از شکوفایی فردی یا توانمندسازی اجتماعی: روایتی از آخرین گفتگو با شرکت‌کنندگان چهارمین دوره پرورش خلاقیت

جلسه آخر دوره تربیت مربی خلاقیت پر از لحظات زیبا و امیدبخش بود. دیدن لحظه‌های شکوفایی گل‌ها، برای ما معلمان که تنفس در باغ ایرانی انتخابمان بوده است چقدر لذت‌بخش است. درک این لحظه‌های رشد و تعالی، هر آدمی را برانگیخته می‌کند که برای لمس و ترویج زیبایی در جهانی که با غفلت ما هر روز زشت‌تر می‌شود به پا خیزد.

امروز در اولین هفته از خرداد ماه 1402 آخرین جلسه دوره پرورش خلاقیت بود. مخاطبان این دوره اغلب معلمان و تعدادی از مادران عزیز بودند. بعد از یک دوره همراهی یک ساله با یارانی از سراسر ایران، دلخوشیم به این همه شکوفایی عطرآمیز انسان‌هایی که می‌توانند فضای راکد و بی روح مدارسی محروم از لبخند و شادی و امید و آگاهی را زیباتر کنند یا از فردا، مادرانی فهیم تر و پر از احساس و عشق نسبت به کودکان باشند.

به راستی که آگاهی، عشق را پایدارتر می‌کند. هر چه از ماهیت انسان یا ویژگی‌های او همچون خلاقیت و سرشت هنرمند کودکان بیشتر بدانیم و به خلق و خوی جستجوگر کودکان بیشتر توجه داشته باشیم، با عشق و آرامش بیشتری کنجکاوی آنان را تشویق کرده و دست از سرکوب خواسته یا ناخواسته طفلان معصوم بر می‌داریم.

در گفتگوی پایانی ما با شرکت‌کنندگان تجربه زیسته و لحظات ناب آنان آنقدر برانگیخته‌مان کرد که تصمیم گرفتیم آن را با همراهان دیگر به اشتراک بگذاریم. تجربه‌هایی که مسیر رشد و تحول را از شکوفایی فردی تا توانمندسازی اجتماعی نشان می‌داد؛ یعنی کسانی که احساس خودشکوفایی دارند و به دنبال رشد دیگران و توانمند کردن کودکان و نوجوانان بوده‌اند.

در این گفتگوها، نادیا از تغییر دیدگاهش نسبت به سال قبل درباره مدرسه و آموزش با ما صحبت کرد. این که دیگر همچون گذشته به عنوان بازرس موظف به کارهای معمولی به مدارس سر نمی‌زند؛ بلکه به جای برخورد رسمی و مچ‌گیری حالا مبلغ شادی و طراح بازی‌هایی برای آغاز کردن یک دوستی عمیق با کودکان است. او حالا یک خانم بازرس مسئول اما مهربان و مراقب کیفیت آموزش و روح رویاپیشه ی بچه هاست.

فاطیما در مقایسه آموخته‌هایش در این دوره نسبت به دوره‌های دانشگاه می‌گوید از آموزش قالبی و غیر کاربردی دانشگاه ناراضی است و توانسته در فضای دوره خلاقیت، ترکیبی از دانش و بینش و مهارت را تجربه کند.

مریم‌های کارگاه از الهامات هنری، عاطفی و شناختی خود گفتند که در این مدت چطور باعث ایجاد تغییر در معلمی و شیوه تدریسشان شده است یا شیوه برخوردشان با فرزندان کم سن و سالشان را بهبود بخشیده است. آنان از ترکیب و تلفیق هنر با دروس مدرسه گفتند، از “وقتی که در مدرسه باز می‌شود و در تربیت بسته می‌شود” گفتند و این که چطور می‌توان تجربه‌ای متفاوت را برای بچه‌ها رقم زد.

لیلای عزیزمان درباره رشد تفکر خلاقش گفت و تأثیری که مواجهه خلاق در شکست‌ دادن بیماری سخت و آسان کردن مسیر شیمی درمانی برایش داشته است. او توانسته با بینشی متفاوت از قبل و با استفاده از تکنیک‌های توسعه خلاقیت همچون 6 کلاه فکری، متفاوت به درگیری‌های خود نگاه کند و مسیری غیر خطی را به جای قضاوت سیاه و سفید قضایا جایگزین کند.

اتفاق جالب دیگر این بود که یکی از شرکت‌کنندگان نام فرزند تازه متولدش را “هانا” گذاشته است؛ این انتخاب با الهام از نام فیلسوف معاصر خانم هانا آرنت است که در یکی از جلسات اشاره‌ای مختصر به نظراتش درباره تخیل و اخلاق داشتیم و مادر “هانا” نیز آرزو می‌کند فرزندش در مسیر عشق، تخیل اخلاقی و آزادی باشد.

هانا آرنت

برای گل‌های کوچک و بزرگ سرزمین انسانیت، برای کودکان کم سن و سال و والدین و مربیان خلاقشان می‌کوشیم. هر گلی، رنگ و بویی خاص و شخصیتی یگانه دارد که ممکن است مدارس ماشینی آنان را نادیده بگیرد. مدارسی که مثل کارخانه‌های آدم‌سازی می‌خواهند در یک قالب مشخص، بی نهایت انسان متفاوت به با یک شکل و فرم بسازند. پس ما می‌کوشیم تا به سهم خود در مدرسه ایرانی هنر و خلاقیت از طریق دوره‌ها و کارگاه‌هایی که برگزار می‌کنیم به تنوع و تفاوت شخصیت و ویژگی‌های مخاطبان احترام بگذاریم و وسیله‌ای برای رشد و آگاهی باشیم.

قلبمان به شوق، همچنان برای هر کودکی در هر کجا که نیازمند آموزشی مناسب است می‌تپد.

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *