خلاقیت: تولد پیش از مرگ

اریک فروم و خلاقیت

“بیشتر مردم پیش از اینکه بطور کامل متولد شوند می‌میرند. خلاقیت یعنی متولد شدن پیش از مردن.”

اریک فروم

 

خلاقیت عنصر حیات بخش بشری ست که بدون آن زندگی خشک، تکراری و خشن خواهد بود. در این متن می خواهیم خلاقیت را در نگاه اریک فروم روانشناس و اندیشمند انسان گرا بکاویم و ببینیم او به خلاقیت چگونه نگاه می‌کند؟ از نظر فروم خلاقیت چیست و چه مولفه‌هایی دارد؟ در ادامه با اریک فروم و آثار او بیشتر آشنا خواهیم شد.

اریک فروم (۱۹۰۰-۱۹۸۰) روانکاو، جامعه‌شناس، بنیان‌گذار روانشناسی اجتماعی و فیلسوف انسان‌گرای اهل آلمان بود. او در آثارش کوشید تا ارتباط متقابل روانشناسی و جامعه شناسی را نشان دهد. وی مشکلات و بیماری‌های فرهنگی بشر را شرح داده است؛ و معتقد است که با به کار بستن اصول روانکاوی، و ایجاد یک جامعه‌ی سالم می‌توان علاج این مشکلات و بیماری های فرهنگی بشر را یافت و بدین ترتیب راهی به سوی تحقق یک انسان سالم و  جامعه‌ای معقول و سالم از نظر روانی یافت. کتاب‌های متعددی از وی به فارسی ترجمه شده است که از مشهورترین‌شان می‌توان به گریز از آزادی، هنر عشق ورزیدن، داشتن یا بودن؟، جامعه سالم و هنر بودن اشاره کرد.

 

خلاقیت چیست؟

اریک فروم خلاقیت را به دو معنا تصور می کند: در معنای اول خلاقیت به معنای خلق چیزی جدید مانند یک نقاشی، یک مجسمه، یک سمفونی، یک شعر ، یک رمان و غیره است. در این معنا خلاقیت مستلزم استعداد، تمرین و مطالعه، شرایط اقتصادی و اجتماعی معینی ست که فرد را قادر می سازد استعدادش را از طریق مطالعه و تمرین ارتقا ببخشد.

در معنای دوم خلاقیت به عنوان یک ویژگی شخصیتی مطرح است و منظور از خلاقیت توانایی دیدن، آگاهی و پاسخ دادن است، یعنی فرد خلاق به واسطه ایده هایش و هستی‌اش امکان خلق و آفرینش را دارد و هرچند چیزی خلق نکند باز هم خلاق است. در این معنای خلاقیت لازم است که فرد با شجاعت دانسته‌های قبلی و یقینیات خود را رها کند و از آگاهی و نیروی خود برای خلق پاسخ برای موقعیت های پیش رو استفاده کند و این به معنای خلاقیت فرد است.

هر عمل تولد مستلزم شجاعت رها کردن چیزی و تکیه بر قدرت خود برای آگاهی و پاسخ گویی ست.پس هر بار که جرات می کنیم و چیزی کهنه شامل عادت یا رسمی بی معنا را کنار می گذاریم، خلاقیت به خرج داده ایم و گویی متولد شده ایم. تولد یافته ایم و خلاق بوده ایم. شاید یک مثال ساده از خلاقیت، تخیل کردن و رها کردن ذهن از عادت ها و تصور شرایطی متفاوت و زیباتر از زندگی مرسوم و روزمره باشد.

 

ثمربخشی یعنی خلاقیت

فروم در نظریه شخصیتش بیان می کند که شخصیت انسان به واسطه دو عامل ساخته می شود. عامل اول فعالیت‌هایی ست که انسان برای به دست آوردن اشیا و موقعیت‌های پیش رو دارد و عامل دوم ارتباط ‌هایی‌ست که با دیگران برقرار می‌کند. مثلا انسان ممکن است به خاطر کسب سود مادی با دیگران ارتباط برقرار کند و افراد مقابلش را همچون پول یا کالا ببیند، یا اینکه برای کسب تایید از جانب دیگران مسئولیتی را به عهده بگیرد و به واسطه تایید دیگران شاد و راضی باشد. یا به خاطر آموختن یا آموزاندن دانش، ارتباطی برقرار کند، و از آموختن و رشد علمی و عملی خرسند گردد؛ یا اینکه برای کمک به محیط زیست یا کمک به زندگی بخشیدن به انسان‌ها شغلش را انتخاب کند. هر کدام از این انتخاب ها شخصیت و منش انسان را می‌سازند.

فروم دو دسته‌بندی کلی شخصیت را معرفی می‌کند؛ شخصیت ثمربخش و شخصیت غیر ثمربخش. شخصیت غیرثمربخش،  به شیوه‌ای ناسالم با جهان و سایر انسان‌ها ارتباط برقرار می‌کند. و شخصیت ثمربخش، ارتباط سالم انسانی و ارتباط سالم با جهان را مدنظر دارد. همه‌ی انسان‌ها در طیفی بین شخصیت ثمربخش و غیرثمربخش قرار دارند اما شخصیت ثمربخش حالت آرمانی یا هدف کمال انسان است و مستلزم به کار بستن همه‌ی قدرت‌ها و استعدادهای بالقوه خویش است؛  چنین شخصیتی به یک معنا چیزی به بار می‌آورد که مهم‌ترین دستاورد انسان یعنی «خود» است.

شاید ساده تر این باشد که بگوییم به بار آوردن خود یعنی بذر وجود خود را شکوفا کردن. این شکوفایی با اعمالی همچون برقراری ارتباطی سازنده با دیگر انسان ها و موجودات جهان به دست می آید. ارتباطی هنرمندانه، ارتباطی معنوی، ارتباطی اخلاقی …

از نظر اریک فروم ثمربخشی مترادف خلاقیت در مفهوم هنری آن است. هنرمند حقیقی نماد کامل شخصیت ثمربخش است، اما همه هنرمندان شخصیت ثمربخشی ندارند؛ مثلا یک نقاشی عادی ممکن است چیزی جز نمایش یک مهارت تکنیکی از عکس کسی برروی پرده نقاشی نباشد. اما یک شخص ثمربخش می‌تواند به شکل بارور و ثمربخشی به آثار هنری مختلف نگاه کند، به شکل ثمربخشی تجربه کند، ببیند، احساس کند و بیاندیشد؛ بی آ‌نکه استعداد خلق یک اثر هنری داشته باشد. در واقع او اثر هنر ی را می بیند و از دیدن اثر هنری به دانش جدید، شناخت جدید یا تجربه مشترکی با راوی اثر هنری پی می برد یا حتی ممکن است بنا به این تجربه دست به انتخابی در زندگی روزمره‌اش بزند و بدین ترتیب خلاقیت را تجربه خواهد کرد.

 

اریک فروم

 

شوق به تولد هرروزه شرط لازم خلاقیت

انسان همواره در حرکت به سوی کامل شدن است و به این منظور باید روزبه‌روز جنبه های ناکارآمد حیات قبلی اش را ترک کند و وارد زندگی جدید شود و در زندگی جدیدش متولد گردد. تولد محدود به فرآیند آغازین زندگی بشری نیست که کودک با ترک حیات جنینی اش و شروع به نفس کشیدن آغاز می کند؛ تولد با ترک رحم آغاز می‌شود، سپس به معنای ترک پستان،ترک آغوش و ترک دستان مادر است. پیدایی هر توانایی جدید در کودک خود به معنای ترک حالت قبلی است. خلاقیت یعنی کل فرآیند زندگی را یک فرآیند تولد بدانیم و هیچ مرحله‌ای از زندگی را مرحله ‌نهایی نگیریم. اکثر مردم قبل از تولد کامل می میرند. خلاقیت یعنی قبل از مرگ متولد شدن. قبل از مرگ متولد شدن یعنی هر روز که بر می خیزیم، روزی نو و زندگی تازه ای را آغاز کنیم. شوق به این تولد هر روزه، مترادف با خلاقیت است.

انسان تحت حکمروایی دوگانه عجیبی ست، او هراس از دست دادن حالت قبلی، که همراه با اطمینان و قطعیت بود را دارد و در عین حال می‌خواهد به وضعیت جدیدی دست یابد که احتمال بهره‌وری از نیروهای جدیدش را به گونه‌ای آزادانه‌تر و تمام و کمال افزایش می دهد. انسان همواره بین میل به بازگشت به رحم و میل به تولد کامل وامانده است. تولد مستلزم برخورداری از شجاعت ترک کردن است. ترک رحم، پستان، آغوش مادر و نهایتا قطع همه خاطر جمعی‌ها و قطعیت‌ها و اتکا بر یک چیز؛ قدرت خودآگاهی و پاسخ دهی و به بیان دیگر اتکا بر آفرینندگی خویش.

 

لازمه خلاقیت: خروج از دایره‌ی امن دانسته‌ها، ورود به دنیای تعارضات و درگیری با آن‌ها

امروزه بعضی از افراد تلاش می‌کنند از موقعیت‌های دارای ابهام و تعارض، دوری بجویند، آموزش های تنگ نظرانه نیز  می پندارند که کودک را با مسائل ساده و بدون ابهام درگیر کنند و او را از مسائل و هنجارهای پیچیده اخلاقی دور نگه دارند زیرا تصوری گزاف وجود دارد که تعارضات و ابهامات زیان آور هستند و باید از آن‌ها دوری جست، بلکه بالعکس ابهامات نقطه‌ی آغاز تفکر خلاق و منشاء اعجازهای فکری هستند.

اگر فرد از تعارض و ابهام اجتناب ورزد، تبدیل به ماشینی می‌شود که به آرامی و روانی در فعالیت است. هر عاطفه و احساس وی به سرعت زدوده، همه‌ی امیال وی خودکار و همه‌ی احساسات او یکنواخت می شوند. نه تنها ابهامات و چالش های شخصی بلکه ابهامات و چالش هایی نیز هستند که ریشه عمیق در هستی انسان دارند. فروم به ابهام و تعارض موجود در این واقعیت اشاره می کند که در عین حال که انسان به واسطه بدن خویش و نیازهای آن و نیازهای مادی و فیزیکی اش به قلمرو حیوانات پیوند خورده‌است، می تواند از  طبیعت حیوانی  خویش از طریق خودآگاهی، تخیل و آفرینشگری خویش فراتر رود.

بنابر این خلاقیت مستلزم تلاش ما برای خروج از دایره‌ی امن دانسته‌ها و تجربیات تکراری؛ رها کردن قطعیات و استقبال از ابهام، و تولد پی در پی از طریق ورود به جهان عجایب و تجربه های تازه است.

در مدرسه ایرانی هنر و خلاقیت (سرسرا) ما بر آنیم که با دیدگاه‌های اندیشمندان مختلف در زمینه هنر و خلاقیت آشنا شویم و این مفاهیم را با زبانی ساده تر در مقالات، و آموزش‌های کارگاهی و رویدادهای آموزشی به کار بگیریم.

 

 

منابع:

فروم، اریک (1398). مقدمات روانشناسی فروم: زندگی در میان داشتن و بودن. مترجم:سهیلا خداوردیان. تهران: پندار تابان.

فروم، اریک (1360). انسان برای خویشتن (پژوهشی در روانشناسی اخلاق). مترجم: اکبر تبریزی. تهران: انتشارات کتابخانه بهجت.

 Fromm-online.org

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *