همبستگی انسانی، تعلیم و تربیت و معلمان عاشق

همبستگی انسانی، تعلیم و تربیت و معلمان عاشق

تقویم، پر از روزها و رویدادهای خاطره‌انگیز و تلخ و شیرین است. در پسِ هر کدام از مناسبت‌ها یا نام‌هایی که روی صفحات تقویم حک شده داستان‌هایی نهفته که ممکن است از آن با خبر یا بی خبر باشیم. اما هر کدامشان می‌توانند موضوعی برای فکر کردن، نوشتن یا گفتگو کردن باشند.

یکی از این روزها، روز همبستگی انسانی است. همبستگی انسانی است که می‌تواند روابط بین ملت‌ها یا اعضای یک جامعه را شکل بدهد. در حالی که فقدان ارتباط انسانی، عادلانه و و محبت‌آمیز هم شکلی از ارتباط است که در جامعه رقابتی و غیر اخلاقی بسیار می‌بینیم.

با پذیرش ارزش کرامت انسان یا اهمیت و ارزش انسان به مثابه انسان، می‌توانیم از حصارها و قالب‌های طبقاتی و نژادی فراتر برویم و همدیگر را دوست بداریم. بر اساس این تلقی است که می‌توانیم جهانی به دور از خودکامگی، خشونت، خودخواهی را بسازیم.

تعلیم و تربیت مبتنی بر ارزش‌های معنوی، اخلاقی و مراقبتی که نگاهی مثبت به انسان دارد برای چنین جهانی تلاش می‌کند. این مسیر تربیتی با تلاش معلمان مسئول و آگاه می‌تواند طی تلاشی طولانی و مبارزه‌ای تدریجی با موانع تحقق انسانیت مقابله کند. حاصل این تلاش جایگزین کردن روابطی برگرفته از تعاون و تعالی به جای تنازع و رقابت برای بقا است.

هر چند این جهان بسیار به جهان رویا نزدیک باشد اما اگر رویای جهان به این زیبایی بود، بی شک در واقعیت زندگی امروزمان همه ارزش‌های دور از دسترس را تجربه می‌کردیم.

همبستگی انسانی، تعلیم و تربیت و معلمان عاشق

برای ما دست‌اندرکاران تعلیم و تربیت هنری که می‌خواهیم جهان را از منظر زیبایی‌شناختی بنگریم یا به تعبیر داستایفسکی- نویسنده تأثر گذار روسی- در پی نجات‌بخشی با ترویج زیبایی باشیم، دیدن زشتی‌ها بسیار آزارنده است.

وقتی کودکی زیبا، محروم از حقوق انسانی و برخوردار از انواع تبعیض و بی‌عدالتی، سر در ته‌مانده سفره‌ها در سطل زباله فرو می‌برد، تصویری تلخ در قاب آگاهی ما پدیدار می‌شود. کودکی که شاید با تلاش جمعی دغدغه‌مند، با تصمیم درست یک مسئول و با همت و همبستگی انسان‌ها می‌توانست شرایطی بهتر را در جهان تجربه کند.

در میان روزها و رویدادهایی که شور و شعفی بر نمی‌انگیزند گاهی اتفاقی کوچک با نام و مناسبتی بزرگ گره می‌خورد. در حوالی روز همبستگی انسانی در آذر ماه امسال ما شادی کوچکی داشتیم که حاصل دریافت هدیه‌ای کوچگ اما بزرگ بود.

یکی از همراهان عزیز دوره پرورش خلاقیت، با کودکان حاشیه شهر یزد کار آموزشی و سفالگری می‌کند. این کودکان کار غریب، اغلب محروم از تحصیل هستند. اما به همت و عشق مادرانه معلمی مسئول، توانسته‌اند خانه‌های سفالین زیبایشان را خلق کنند. سفالینه‌های رنگارنگی که به نهایت عشق و صداقت کودکانه از طریق معلمشان به ما هدیه شده است.

ما از این هدیه زیبا، بسیار خوشحال، مفتخر و سپاس‌گزاریم. به راستی کدام خانه برای زیستن، زیباتر از خانه قلب کودک است؟

این خانه که پیوسته در او بانگ چغانه‌ست
از خواجه بپرسید که این خانه چه خانه‌ست
این صورت بت چیست اگر خانه کعبه‌ست
وین نور خدا چیست اگر دیر مغانه‌ست
خاک و خس این خانه همه عنبر و مشک است
بانگ در این خانه همه بیت و ترانه‌ست
مستان خدا گرچه هزارند یکی‌اند
مستان هوا جمله دوگانه‌ست و سه‌گانست
غزلیات شمس

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *