دیدار با کودکی: رویکردی خلاق برای خودشناسی و خودآفرینی(2)

 

 

در ادامه و بخش دوم مقاله دیدار با کودکی: رویکردی خلاق برای خودشناسی و خودآفرینی، اکنون بحث را از موضوع بالغانه بودن یا بالغانه نبودن بازگشت به کودکی ادامه می‌دهیم.

می توانم ساعت ها بنشینم و با یک کودک سخن بگویم. کودکان هنوز از حقایق دروغین و آداب مسخره لطمه ندیده اند. آن ها چیزی دارند که بر روشنی و سبکبالی مبتنی است. آن ها از موهبت دیدن برخوردارند؛ موهبتی که ما خود را از آن محروم ساخته ایم.

کریستین بوبن

آیا در بزرگسالی بازگشت به کودکی کاری بالغانه است؟

آیا بازگشت به کودکی رویکردی خلاق و کاری بالغانه است و موجب خودشناسی و خودآفرینی می‌شود؟ آیا چنین توجهی به کودک درون و بازگشت به کودکی، همچون پیمودن مسیری بر خلاف جریان آب نیست؟

در این صورت، با چه توجیهی باید بر خلاف جریان طبیعی رشد حرکت کرد؟ ما به عنوان یک فرد، مادر، پدر، دانشجو… یا ما به عنوان یک جامعه بزرگسال که در عبور از بلوغ در پی کمال و تکامل هستیم چه نیازی هست که ملاقاتی با کودکی خود داشته باشیم؟

بعضی‌ کم حوصله‌ها می‌گویند:

 “ما این همه مشکلات داریم، از مشکلات فردی گرفته تا معضلات اقتصادی و اجتماعی. موضوعی مثل بازگشت به کودکی در بین این همه مسائل جدی و مهم، چه اهمیتی دارد؟ ضرورت بازگشت به کودکی چیست؟!

اما نظر شما چیست؟ آیا بازگشت به کودکی، خلاف مسیر تکاملی بشر است؟ یا رویکردی خلاق برای خودشناسی و خودآفرینی محسوب می‌شود؟ آری یا خیر؟ چرا؟

به گفته منتقدان، آموزش و پرورش رایج، والدین و مدارس ما به ما ذهنیت خود را القا می‌کنند و ما ناخودآگاه مجری نقشه نسل قبل در زندگی خود می‌شویم.

این در حالی است که طبق نظریه هوش‌های چندگانه می‌دانیم طیف مختلفی از علائق همچون علائق هنری و زیباشناختی در مدارس سرکوب و به حاشیه رانده می‌شود.

وقتی از کودک درون صحبت می‌کنیم منظورمان جوهره یا کیفیتی است که در کودکان پررنگ‌تر از دیگر بزرگسالان دیده می‌شود. منظور از جوهره کودکی، زلالی و شفافیت، پاکی و خلاقیت و جستجوگری کودکان است که هنوز دستِ آموزش اجتماعی آنان را سروشکل نداده است.

از نظر شما جز کلمه خلاق، چه ویژگی‌هایی می‌توان برای کودکان برشمرد؟

بیایید با هم ویژگی‌هایی از کودکان را فهرست کنیم. یا از تداعی کودکی خودمان یا از مشاهده و به یاد آوردن کودکانی که در اطرافمان هستند کمک بگیریم:

صداقت

صمیمیت

شجاعت

معصومیت

کنجکاوی

پرسشگری

….

بازگشت بالغانه به کودکی: احیای خلاقیت و آفرینندگی در خویشتن

با مرور مطالب قبل، الان شاید مقصود از بازگشت به کودک درون مشخص شده باشد: بازگشتی بالغانه به جهان کودکانه. منظور ما از بازگشت به کودکی این است که در جهان آشوبناک و متلاطم بزرگسالی، کودکی را دریابیم. کودکی تا پیری، همچون گوهری درخشان و زیبا در وجود همه ما است. حتی گاهی هر چه پیرتر می‌شویم، به کودکی نزدیک تر هستیم!!

منظور ما از بازگشت به کودکی به عنوان کاری بالغانه، دقیقاً احیا کردن ویژگی‌هایی از کودکان است که در بالا به آن اشاره کردیم. احیا کردن خلاقیت، معصومیت بالغانه، کنجکاوی…رویکرد خلاق برای خودشناسی و خودآفرینی

به گفته آبراهام مازلو، روانشناس انسانگرا، ویژگی ممتاز کودکی، آفرینندگی است. در یک کلام، مقصود از بازگشت به کودکی، احیای ذهن خلاق و قدرت خلاقیت است.

شاید این حرف، کم و بیش تخیلی، فانتزی یا رویاگونه باشد. مهم نیست که چقدر این حرف عجیب است. “هر چه عجیب و غریب‌تر بهتر”. این درس و ایده اصلی ما در دوره‌های پرورش تخیل و خلاقیت است. اما اگر شما فکر می‌کنید این جمله، شعاری، کلیشه‌ای یا موهومی و دور از واقعیت قابل تجربه است می‌توانید تا ادامه مقاله قضاوت خود را تعلیق کنید. در نهایت ببینید راه‌های متفاوتی جز همان شکلی که الان فکر می‌کنید وجود دارد یا نه؟

جولیا کامرون، نویسنده کتاب راه هنرمند می‌گوید: اگر خلق نکنم، در خود فرو می‌روم… هر چه بیشتر هنرمند درونم را بپرورانم، بالغ‌تر به نظر می‌رسم.

واقعیت کودکی در تاریخ تحول علمی و فرهنگی بشر

سال‌های سال در قرون وسطا کودکی مورد غفلت یا تحقیر بود. با اندیشه‌های فیلسوفانی همچون ژان ژاک روسو بود که پای کودکان یه کانون و میدان اهمیت و توجه بزرگسالان باز شد. چه بسا همین الان در بعضی از فرهنگ‌ها و جوامع سنتی و حتی مدرن، کودک و کودکی مورد توجه قرار نمی‌گیرد اما برای بسیاری انسان‌ها، اهمیت کودکی بیش از پیش آشکار شده و قدر آن را می‌دانند.

بعضی از مجرمین و افرادی که در بزرگسالی ظلم، ستم و جنایات بزرگی در حق بشریت مرتکب می‌شوند، آسیب‌دیدگان دوره کودکی هستند. آسیب‌دیدگانی که می‌خواهند از جامعه انتقام کودکیِ از دست رفته خود را بگیرند. داغ کودکی به یغما رفته یا کودکی زیست نشده، تا سال‌های سال بر تن و جان آدمی خواهد ماند و به لحاظ شخصی و اجتماعی و فرهنگی نمی‌توان از اهمیت آن غافل شد.

مطابق با بعضی  نظریات روانشناسی، عمده شخصیت انسان در کودکی شکل می‌گیرد و سایه کودکی تا ابد بر سر ما خواهد بود. این سخنی بسیار مهم و غیر قابل انکار است. با این وجود بعضی از رویکردها و دیدگاه‌ها همچون روانشناسی انسان‌گرا به اراده، مسئولیت و نقش فعال انسان – حتی انسانی که در کودکی آسیب دیده است اشاره دارند. مطالبق با این دیدگاه، انسان می‌تواند آینده‌ای روشن و بسیار متفاوت از گذشته‌ای هر چند تاریک را بسازد.

بسیاری از انسان‌های بزرگ، در کودکی رنج‌هایی مثل فقر و یتیمی و تجاوز را تجربه کرده اما در بزرگسالی با اعتماد به نفسی مثبت، برای بهبود حال خود و حتی جامعه خود به پاخواسته‌اند. در عین حال که به جبر کودکی نباید باور داشت، اما نقش کودکی در شخصیت قابل انکار نیست.

اهمیت و ماهیت دوره کودکی چیست؟

غیر قابل انکار است که تنوع یا محدودیت تجارب دوران کودکی ما، آثارشان تا همیشه بر شخصیت ما حک می‌شود. در اهمیت دوره کودکی شکی نیست. پس دوره کودکی به لحاظ روانشناختی یکی از مهم‌ترین و بنیادی‌ترین بخش‌های وجود است. شاید بتوان کودکی را “مرکزِ درختِ وجود” نامید.

هر چه درخت بزرگ‌تر می‌شود، دایره‌های بیشتری پیرامون دایره‌های قبلی می‌روید اما درخت، همان درخت است. ترکیبی از لایه‌های درهم پیچیده، زخم‌ها و رویش‌ها و خطوطی پرمعنا!

به لحاظ اجتماعی نیز کودکان سرمایه فردای هر اجتماع هستند. به همین علت است که کودکان، رویای تحقق نسل حاضر و گاهی به خطا، وسیله‌هایی برای تحقق آرمان‌ها و ایدئولوژی آنان تلقی می‌شوند. وسیله‌های

کودکی مهم است اما اگر به هر علتی، کودکی ما به همان میزانی که لازم بوده، آسایش و رویش نداشته، اگر از بسیاری موقعیت‌های شکوفایی محروم بوده‌ایم، اکنون چه باید کرد؟ آینده را به جبر گذشته بسپاریم؟ چه باید کنیم؟ آیا می‌توانیم بخشی از آنچه از دست داده‌ایم را بازیابی کنیم؟ شاید!

چرا و چگونه می‌توانیم در بزرگسالی تجربه دیدار با کودکی را زنده کنیم؟

کودکی، علاقه یا تمایلی است به کنجکاوی، خلاقیت و متفاوت دیدن جهان که با پرورش آن می‌توان زندگی را حتی در بزرگسالی زیباتر دید. شاید این موضوع، دریچه‌ای برای جبران کودکی‌های ناتمام باشد یعنی بتوانیم کودکی را در بزرگسالی استمرار دهیم و به نحوی، ملاقات با کودک درون و شکوفا شدن از طریق این دیدار را تجربه کنیم.

پس اگر تمایل داریم به کودکی و کودک درون به عنوان شکلی از وجود داشتن توجه ویژه کنیم، اگر می‌خواهیم به جای تداوم زندگی‌ای حسرت‌بار هر روز غرغر کنیم که چرا فرصت کاملی برای کودکی کردن نداشتیم، اگر از گذشته گلایه‌مند هستیم، امروزمان را دریابیم. امروز کودکی را دریابیم! بازگشت به کودکی را همچون رویکردی خلاق برای خودشناسی و خودآفرینی تلقی کنیم!

پیاژه، روانشناس معاصر می‌گوید: آرمانی که من شخصاً سعی می‌کنم بدان نایل آیم، کودک ماندن تا پایان زندگی است. کودکی عالی‌ترین دوره خلاقیت است. با آموزش دیدن اندیشه خلاق، با کسب بینش‌های تازه و یافتن چشم‌اندازهای متفاوت می‌توانیم پا در مسیر کودکان و قدم در جاده کودکی بگذاریم. 

هنوز هم می‌توانیم آموزش ببینیم، خودآموزی، خودشناسی و خودآفرینی به عنوان رویکردی خلاق را تجربه کنیم،؛ با دوستانمان جمع شویم یا به تنهایی یک بار تجربه‌هایی که از آن محروم شده‌ایم را باز یابیم. دوباره تجربه کنیم و با آشتی کردن با کودک درون خود، دوباره او را در آغوش بگیریم.

بزرگسالانِ آموزش‌دیده و مودب، برای خودشان دنیایی ساخته‌اند که پر از مراسم و آیین‌های ظاهری و تشریفات اضافی و اجباری است. آموزشِ یکدست‌کننده مدرسه‌ای، بازار کاری، و صنعتی، ما را نه همچون شخص‌هایی یکتا و منحصر به فرد، بلکه همچون توده‌های هماهنگ و گله‌هایی مطیع تربیت کرده‌اند. اما کودکان، هر کدام یک جهانِ منحصر به فرد و یگانه هستند. کودکان، هستی‌هایی معجزه‌وار هستند که ما از بس آنان را ندیده‌ایم فراموششان کرده‌ایم!

هر روز و هنوز مادری که کودکی‌اش به یغما رفته، دست کودک کنجکاوش را در خیابان می‌کشد تا بدود و  هر دو از اتوبوس و مترو جا نمانند اما همین کودک وقتی که بزرگ شد دوباره مثل مادر خود، دست کودک پرسشگر و کنجکاوش را می‌کشد تا از ماشین و مترو جا نماند.

این در حالی است که شاید کودک، غرق یک تصویر خیالی یا عطر گلی روییده از شکاف لابلای سنگ‌ها یا مورچه‌ای لغزان روی دیوار است و حالا برای دویدن و رسیدن آماده نیست؛ شاید نیازمند این است که با مادرش به تماشای اسار و زیبایی‌های جهان مشغول شود. برای او الان وقت کودکی و ساعت زندگی است. اما ما کودک را نمی‌فهمیم!

برای ما به عنوان کودکان بزرگسال نیز هنوز راه‌هایی برای دیدار با کودکی و ملاقات با کودک درون فراهم است. می‌توانیم این را از خودِ کودکان بیاموزیم؛ اگر با خلوص و سکوت در درسشان حاضر شویم از آنان چیزهایی مفید و مناسب خواهیم آموخت. باید خود را آماده کنیم برای آموختن از کودکان.

 

با زخم‌ها و سرکوب‌شدگی ‌های دوره کودکی‌مان چه کنیم؟

شاید نتوانیم زمان را به قبل بازگردانیم اما به لحاظ تخیلی، و شاید با تدارک و بازسازی تجربه‌های از دست رفته بتوانیم در بزرگسالی، کودکی را  دوباره تجربه کنیم. به زبان تمثیلی باید گفت: ” از زخم‌های وجود ما است که نور وارد می‌شود”!

با کودک درون، همواره می‌توانیم ملاقات و همزیستی داشته باشیم و هیچ چیزی این هسته و کانون وجودی ما را زائل نمی‌کند. با کنار زدن غبارها و قفل‌های ذهنی، با ورود به سرسرای خلاقیت، با دیدن جهان از چشم کودکان و از چشمی کودکانه می‌توانیم طور دیگر، یعنی مثل کودکان خلاقانه و هنرمندانه جهان را ببینیم و تجربه کنیم.

هنرمند درون راه هنرمند خودشناسی و خودآفرینی

با کودک برون نیز اغلب امکان ملاقات فراهم است. اصلاً فرقی نمی‌کند که ما، تجربه فرزندآوری داشته‌ایم یا نه. عشق به کودکان، تماشای فعالیت و بازی ایشان، تلاش برای بهبود کیفیت آموزش یا تدارک تجربه‌های متنوع برای کودکان محروم، همگی مصداقی از ملاقات با کودک برون هستند. توجه به کودک درون و برون با رویکردی خلاق، کمک به خوشتن و دیگران است. کمک به بهبود اوضاع دنیای اطراف است. رویکردی است برای خودشناسی و خودآفرینی و رشد خود و دیگران.

هنوز در هم جای جهان کودکانی هستند که به انتظار مهر و محبت انسان‌های عاشق، معلمان مهربان و والدین و حامیانی فداکار نشسته‌اند. آمار کودکان محروم از مهر و محبت، بسیار بیشتر از کودکان محروم از تحصیل است. می‌توانیم خود را با کودکان، و کودکان را با خود، دریابیم. حتی اگر کمترین کار، می‌تواند توجه به “کودک زباله‌گرد و آرزوهاش” باشد، این کمترین توجه، شروعی خوب برای ورود به دنیای کودکان است.

می‌توانیم صلح با کودک درون، هدیه کردن عشق به کودکان برون و فداکاری برای ایشان و در نهایت آموختن از آنان را سلوکی عاشقانه و آیینی مومنانه برای خود قرار بدهیم؛ در جهانی که جنگ و جدل و بی انصافی، آن را فرا گرفته است چه بسیار درس‌ها که می‌توان از کودک و کودکی آموخت!

 

اقدامات کوچک برای دیدار با کودکی

چند نمونه فعالیت یا پیشنهاد ممکن است برای خاتمه بحث “رویکردی خلاق برای خودشناسی و خودآفرینی”، و آغاز یک نوع دیگر به کودکی نگاه کردن بد نباشد. بیایید قدم به دنیای تجربه و اشتراک‌گذاری آن با دیگر عزیزانمان بگذاریم:

  • خاطرات خوب و بد کودکی خود را روی کاغذ بنویسیم یا صدایمان را ضبط کنیم
  • چه کسانی در کودکی برای ما خاطرات خوب یا بد آفریده‌اند؟
  • چه کیفیات و ویژگی‌های خوبی در خاطرات هست که می‌توانیم ترویجش کنیم یا آموزشش دهیم؟
  • چه ویژگی‌های منفی‌ای هست که با اطلاع‌رسانی‌اش می‌توانیم به آگاهی‌بخشی در مسیر عشق به کودکان کمک کند؟
  • چند روز یا چند هفته رفتار کودکان را به اشکال درست زیر نظر بگیریم. بچه‌ها چه ویژِگی‌هایی دارند که از دید ما پنهان است؟
  • در اطراف ما، ظلمی هست که به کودکان می‌رود و ما به آن بی توجه هستیم؟ چطور می‌توانیم توجهی درخورد به آن داشته باشیم؟ آگاهی‌بخشی؟ اطلاع دادن به پلیس؟ آموزش و پرورش…
  • به عنوان نمونه عملی، کودک یا کودکانی در شرایط دشوار را بیابیم و از طریق درست همچون خیریه‌ها یا انجمن‌های فعال در حوزه حقوق کودکان، به یاریشان بشتابیم
  • با دوستانی که دغدغه مشترکی با ما دارند، یا با مجموعه‌هایی که عاشق و حامی حق و حقوق تربیتی کودکان هستند صحبت کنیم و با یک بارش فکری گروهی، ببینیم چطور می‌توانیم از طریقی مثل بازی، آموزش، تولید محتواهای مناسب از تجارب خود و طراحی کنش‌های معنادار دقیقاً به حس و حال خوب کودکان برسیم و کودکی خود را در آغوش بگیریم.

ما همراهان مدرسه ایرانی هنر و خلاقیت را نیز از ایده‌های خودتان محروم نکنید. به نظر شما دیگر به چه طریقی می‌توان دیدار با کودکی را با رشد تخیل، خلاقیت و تجربه هنری پیوند زد؟

1 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *