راه هنرمند و سرآغاز خلاقیت

راه هنرمند خلاق

برای اولین بار در سایت سرسرا (مدرسه ایرانی هنر و خلاقیت) در مقاله دیدار با کودکی نامی از کتاب مشهور راه هنرمند اثر جولیا کامرون به میان آمد. در این نوشتار نگاهی مثبت و بعد انتقادی تر به این کتاب خواهیم داشت.

مسئله چیست؟

مسئله ای که شاید برای همه ما مشمولان آموزش و پرورش رسمی و عمومی مطرح باشد کم توجهی نظام آموزشی به علائق شخصی مان طی دوران تحصیل است.

در ابتدا شاید طبیعی باشد که برنامه آموزشی استاندارد و فراگیر، نتواند به فرد فرد دانش آموزان پاسخگو باشد و نیازهای آنان را برآورده کند اما به هر حال این موضوع آنجا از حالت طبیعی خارج می شود که طبیعت رشد را سرکوب می کند. طبیعت رشد یا رشد طبیعی که می‌خواهد “از درون به بیرون” ادامه پیدا کند، فرصتی برای بیان خلاقانه خویش نمی‌یابد.

در واقع، عدم شکوفایی و سرکوب سرشت خلاق آدمی در آموزش یکنواخت و یکدست ساز، یا مرگ خلاقیت همان مسئله مهمی است که صدای منتقدان و مخالفان مدرسه را درآورده و شاهدیم که حکم به مرگ مدرسه  داده‌اند.

اشک ها و لبخندهای مدرسه

نباید از این ویژگی مثبت مدرسه بگذریم که برای خیلی از ما بزرگسالان و کودکان فضایی اجتماعی، دورهمی و بگو و بخند و محفل دوستی و خاطره‌سازی بوده است. اگر مدرسه یا آموزش رسمی را از تاریخ و تمدن بشر برداریم چه میراث دیگری خواهیم داشت؟

در مدرسه در کنار لبخندها، وجود خلاق ما زخم بر می دارد. مدرسه معمولاً یک الگوی واحد را ترویج می‌کند و فرصتی برای خلاقیت و شکوفایی هر کدام از افراد در اختیار قرار نمی‌دهد.

اما در مدارس یا کلاس درسی که حتی با وجود فقر امکانات، آگاهی از حقوق کودکان، شیوه‌های مبتکرانه برای تدریس و تعامل یا فضایی باز برای گفت‌و‌گو و درک یکدیگر وجود دارد، اشک ها کمتر و لبخندها بیشترند. والدین و مربیان توانمند و خوش ذوق، مانعی در برابر آسیب‌های آموزشی محتمل هستند.

در مدارسی که بینشی هنری و نگاهی که خلاقیت را می‌شناسد و ارج می‌دهد حاکم است، هنرمندی هر کدام از بچه ها زنده و زنده تر می‌ماند.

راه هنرمند از کجا آغاز می شود؟

به طور خلاصه، حرف جولیا کامرون این است که در درون انسان گنجی معنوی و سرمایه ای عظیم وجود دارد که برای سفر خلاقانه و هنرمندانه خود باید از این میراث استفاده کند. دیدگاه کامرون یادآور شعری از مولانا جلال‌الدین محمد بلخی است:

ره آسمان درون است پر عشق را بجنبان                                پر عشق چون قوی شد غم نردبان نماند

پس برای آغاز راهی که تا ابد می تواند ادامه یابد یعنی راه هنرمندی و افرینشگری، یعنی مسیر رشد دائمی خود را طی کردن، باید به درون خود، به خودشناسی و مراقبه بپردازیم. در ما همواره گوهری نیازمند مراقبت، توجه و رشد دادن است.

گام اول آگاهی از قدرت خود، شناخت و آموزش، و سپس پرورش تدریجی و بازآفرینی خود است.

راه هنرمند خلاق

ایده های مثبت و ممتاز کتاب راه هنرمند

کتاب راه هنرمند منبعی مهم برای بازگشت به کودکی، یافتن خلاقیت و قوای درونی و هنرمندی وجود است. از این جهت برای ما که در مسیر تربیت، هم به کودکان و هم به پرورش خود باید توجه کنیم ارزشمند است.

قبل از طرح نکاتی که به گمان من اشکال کتاب تلقی می شود بهتر است به نقاط مثبت آن اشاره کنیم.

سادگی بیان و برآمدن آن از تجربه زیسته نویسنده

متن کتاب برای عمومی از مخاطبان قابل درک است. شاید برای بعضی ها که طالب کتاب هایی پیچیده تر هستند این ویژگی کتاب جاذبه ای نداشته باشد اما واقعیت این است که سادگی، گاهی ساده به دست نمی‌آید و دشوار است. سادگی نگارش کتاب آمیخته و برآمده از “تجربه زیسته”، زندگی و تجارب دست اول نویسنده است.

این که سخنانش را از دل و جان می نویسد و برای مراحلی که توصیه می کند، مدت ها تجربه شخصی و تدریس برای دیگران را از سر گذرانده است.

سرشار بودن راه هنرمند از توقف گاه های زیبا!

مسیر کتاب راه هنرمند در اغلب صفحات، منزلگاه و توقف‌گاه هایی برای درنگ کردن و مکثی با معنا دارد.

منظورم جملاتی از اندیشمندان، هنرمندان و آثار بزرگ است که اغلب به تکمیل بحث پرداخته اند. این قالب، خلاقانه است و با تعبیر راه هنرمند که عنوان کتاب است هماهنگ است. به لحاظ محتوایی نیز اگر حواس خواننده را پرت نکند جذاب و جالب است. اینجا دو مورد از این تعابیر را نقل می‌کنیم:

جمله اول از مایستر اکهارت است که می گوید:

همانا در تاریکی است که آدمی نور را می‌یابد. به این ترتیب، هنگامی که در اندوه به سر می‌بریم، این نور از همیشه به ما نزدیک تر است.

و دومین تعبیر منتخب من، از پی یرو فروچی اندیشمند ایتالیایی است؛ صاحب کتاب “بچه هایمان به ما چه می‌آموزند”؟. او می‌گوید: چند بار پیش آمده است که حتی پیش از آغاز انجام کاری، آن را “غیر ممکن” بخوانیم؟ چند بار پیش آمده که عکس خودمان را نازیبا بدانیم؟ این امر بستگی زیادی به آن الگوهای ذهنی دارد که انتخاب می‌کنیم و بستگی به اصراری که در تأکید آنها می‌ورزیم.

در واقع، پی یرو فروچی می‌خواهد بگوید پذیرش شکست، ناتوانی، نازیبایی و بسیاری از افعال و تصاویر منفی که امکان های وجودی و هستی ما را نفی می‌کنند برآمده از تبلیغات، تلقین‌ها و تحمیل‌های بیرونی و تصورات درونی غلط ما است و برای پا گذاشتن به راه هنرمند، باید آنان را کنار بزنیم.

راه هنرمند خلاق

راه هنرمند، تلاش برای زندگی هنرمندانه است

راه هنرمند، اشاره به زندگی دارد و معنای عام هنر را مورد نظر قرار می دهد. پیمودن راه هنری یا هنرمندی یعنی باید زندگی را به قول الیوت آیزنر، اندیشمند برجسته تعلیم و تربیت، به فرایندی هنری تبدیل کرد. منظور از راه هنرمند تربیت جمعی متخصص در هنر نیست.

همان طور که کامرون می نویسد و تأکید دارد آنتوان چخوف اندرز داده است که اگر می‌خواهید روی هنرتان کار کنید، بر روی زندگی‌تان کار کنید. قرار است در مواجهه با فعالیتی هنرمندانه و خلاقانه، به یک زندگی زیباتر دست پیدا کنیم.

شما وقتی این عبارت از چخوف را می شنوید، چه تصویری در ذهنتان شکل می گیرد؟ از این جمله چه می‌فهمید؟ آیا بیتی از یک شعر یا آیه و عبارتی از کتب کهن را به یاد می آورید؟ یا جمله‌ای مرتبط با آن به ذهنتان می‌آید؟

توجه به معنای خاص هنر

در عین حال که عموم مخاطبان می توانند افرادی باشند که قرار است زندگی را به رنگ و روی هنر آراسته کنند اما معنای خاص هنر نیز مورد توجه جولیا کامرون است. هنرمند، یا کسی که زندگی را همچون هنر می بیند، دارای شخصیت و فردیتی یکتا و بی نظیر است. او یک و یگانه است و نمی تواند تسلیم قاعده ای فراگیر و یکسان و مطلق باشد.

هنرمند یا هنرمند درون ما، در عین تشابه با دیگران، نیاز به حیاط خلوتی برای تنفس، تنهایی یا خلوت، به شیوه خاص خود دیدن امور و خلاصه ارزشمندی است. ارزش هنرمند، کار هنری او، یا وجود یگانه اش از بازار، عرف جاری زمانه و قوانین اعتبار نمی‌گیرد.

برای همین است که کامرون می نویسد: من هنرمندم و به عنوان هنرمند، شاید به آمیزه ثبات و جریانی متفاوت از سایر مردم نیاز داشته باشم… باید آنچه را برای خود سودمند می‌دانم بیازمایم.

همچنین در عبارتی دیگر می گوید:… شاید حتی وقتی اثری شاهکار باشد، وضع بازار خوب نباشد. من که نمی‌توانم این نیروها را کنترل کنم… باید خودم را از این که ارزش وجودم و کارم را بر اساس ارزش بازار کارم بسنجم رها سازم.

توجه به مغز هنرمند در کنار مغز منطقی

مغز منطقی ما را از تجربه های خاص و عجیب بر حذر می دارد. قابل درک است که مغز منطقی می خواهد ما را از بلایا حفظ کند و زندگی آرام و بقای ما را تضمین کند. اما مغز هنرمند نیز راهبر زندگی خلاقانه و تجارب شگفت است. نمی توان او را از زندگی کنار گذاشت.

به قول جولیا کامرون، مغز هنرمند، مخترع و کودک و استاد حواس پرت ماست. مغز هنرمند می‌گوید: ” آفرین! این عالی است!” و چیزهای عجیب و غریب را به هم پیوند می‌دهد… تصاویر را به هم می‌دوزد تا مفاهیمی را برانگیزد.

پاسداشت رویاپردازی و عبور از روزمرگی واقعیت

بد نیست که وقتی جلب و جذب روال های زندگی روزمره شده ایم، قالب شکنی کنیم. “قالب شکنی” از ویژگی های افراد خلاق است. کسانی که قوانین مرسوم را تغییر می دهند و روزنه هایی برای مسیرهای خلاق باز می‌کنند.

سراسر این کتاب، پاسداشت رویا، عبور از روزمرگی ها و تشویق به پرورش هنرمند درون یا کودک بازیگوش وجود است که می خواهد پا از دایره امن مغز منطقی بیرون بگذارد.

مغز منطقی برای راحت تر کردن زندگی، برای حفظ بقای ما با کمترین دردسر می کوشد، اما کودک بازیگوش خلاق وجود ما، می خواهد سقف ها را بالاتر ببرد، قالب ها را بشکند و در نهایت اگر به رویاها نرسید، بازی و شوخی و لبخند و شور و هیجان را تجربه کرده است.

به این جمله از کتاب بیشتر فکر کنیم: خود را به سوی ماه افکنید. حتی اگر به خطا روید، میان ستارگان خواهید نشست.

این عبارت برایتان تداعی کننده چیست؟ شما تعبیری مشابه یا تجربه‌ای مرتبط به یاد می‌آورید؟

راه هنرمند خلاق جورجیا اوکیف

نقاشی “به سوی ماه” اثر جورجیا اوکیف

 

من خلق می کنم، پس هستم!

جمله معروف “می اندیشم، پس هستم” منسوب به رنه دکارت فیلسوف قرن هفدهم است. با الهام از این عبارت، در یکی از مقالات قبلی به عبارت “من خلق می کنم پس هستم” اشاره شد. بعضی از فیلسوفان باستان می‌گفتند “انسان، حیوان ناطق است” یعنی موجودی که سخن می‌گوید و می‌اندیشد. ما هم می‌توانیم به زبانی استعاری و هنری بگوییم: انسان، خالق و آفریننده است. این جلوه بسیار مهمی از هستی و حیات انسانی است.

در واقع جولیا کامرون نیز خلق کردن را از ویژگی های اساسی شخصیت و ماهیت انسان می‌داند و می‌گوید: “…اگر خلق نکنم، در خود فرو می‌روم… هر چه بیشتر هنرمند خردسال درونم را بپرورانم، بالغ‌تر به نظر می‌رسم”. در واقع انسان همچون جهان باید دائماً در جریان و مسیر خلق کردن قرار داشته باشد. این که خلق و آفرینش های ما چه است به نسبت کار و عمل مان متفاوت است اما باید خالق باشیم.

خلاقیت و آفرینندگی در مراتب یادگیری بالاترین پله است. پایین ترین مرتبه یادگیری حفظ کردن و به خاطر سپردن است، در مراتب بالاتر ما قدرت تحلیل پیدا می‌کنیم و در بالاترین سطح، آفریننده می‌شویم یعنی خودمان مولد دانش یا فن یا هنر می‌شویم. وقتی خلق نمی کنیم مصرف کننده جهان هستیم. ما به عنوان خیاط، نقاش، معلم، آشپز یا مادری که هر روز برای فرزندش یک فعالیت خلق می‌کند می‌توانیم به صفت آفرینندگی زیبنده باشیم. آفرینشگری شأن انسانی ما است!

خلاقیت هدیه ای معنوی است

این که به دین یا معنویت یا اخلاق چه اعتقاد و باوری داشته باشیم در تفسیر ما از هنر و خلاقیت، موثر است. عبارات متعددی که نویسنده در کتاب به کار می برد نشان از نگاه ایدآلیستی او دارد. نگاهی دینی یا اگر نه، نگاهی معنوی که ذات جهان را دارای روح و آهنگی می داند که خلاقیت و هنرمندی، همراهی با آن نغمه است.

یعنی خلاقیت در نگاه جولیا کامرون، جنبه ای معنوی دارد که دائماً باید به آن پا گذاشت و نمی توان از آن فارغ شد. هر چند آموزش دیدن می تواند به رشد کودک درون، هنرمند درون، و وجود خلاق ما کمک کند اما در این تلقی، ما در ابتدا باید به گنج درون خود مراجعه کنیم.

در وجود همه ما، چه هنرمند باشیم چه نباشیم، آتش خلاقیت زیر خاکستر روشن است. باید آن را بازیابی کنیم: ” خالق ما را خلاق آفریده است. خلاقیت ما هدیه‌ای از جانب خداست، و کاربرد خلاقیتمان هدیه ما به خدا. خلاقیت تمرینی معنوی است. چیزی نیست که بتوان در آن به کمال رسید و تمامش کرد و کنارش گذاشت”.

کاستی ها و نقد هایی در راه هنرمند

هر راهی فراز و نشیب‌هایی دارد؛ “راه هنرمند” نیز از این قاعده مستثنی نیست.کتاب ساده و زیبای راه هنرمند، دارای نواقصی است که شاید برای بعضی مهم و برای بعضی، بی اهمیت باشد. بعضی از این موارد عبارتند از:

دو پاره دیدن وجود انسان

ممکن است وقتی چیزی را “تحلیل” می کنیم آن را دو یا چند پاره کنیم. مثلا بگوییم دست از پنج انگشت تشکیل شده و هر کدام ویژگی خاصی دارد. این به خودی خود درست و مقبول است اما باید دقت داشت که دست، در نهایت، یک دست (یکدست) است.

 

راه هنرمند خلاق

 

در تقسیم مغز به منطقی و هنرمند هم باید به این توجه کنیم که در نهایت انسان یک موجود واحد و به نسبت یکپارچه است. ما از مشرق و مغرب نیستیم، از یک سرزمین هستیم هرچند هر بخش از وجود ما کارکرد خاص خود را دارد.

درست است که در پیچ و خم زندگی روزمره که منطق خود را دارد نباید از شاعرانگی، رویا، هنر و کودکی فارغ شویم اما در نهایت باید بتوانیم به یکپارجگی وجودی برسیم و ساحت‌های مختلف وجودمان را به طور صحیح با یکدیگر هماهنگ کنیم..

عمومی بودن تمرین‌های راه هنرمند

توجه به تدارک تمرین‌ها و پیش بردن هنرورزان و مخاطبان در مسیری تدریجی از مزایای این کتاب است. اما تمرین‌ها می‌توانند شخصی‌سازی شوند، حتی توسط گروه های مختلف مخاطبان طراحی مجدد شده و اجرا شوند.

یک شیوه ثابت برای مخاطبانی متفاوت می‌تواند ضعف این کتاب برای پیوند خوردن با تنوعی از مخاطبان تلقی گردد. در طراحی تمرین‌ها از هنرهایی همچون هنر تجسمی هم می توان برای غنای بیشتر راه هنرمند استفاده کرد و نوشتن و ترسیم کردن و پرسش کردن درباره هنر را به کار گرفت.

این دقیقاً رویکردی است که ما در دوره های مدرسه ایرانی هنر و خلاقیت به کار می‌گیریم.

لغزش راه هنرمند به سمت جاده انحرافی روانشناسی زرد

در جاهای مختلفی از کتاب، نویسنده همچون یکی از مریدان و هوادارن قانون جذب سخن گفته است. این باور، طرفداران خاص خود را دارد اما به نظر من، همجوار با روانشناسی زرد است.

درست است که می توان راه سیر و سلوک هنرمندانه را در درون خود جست (راه آسمان درون است!) اما این به معنای تعطیل کردن نظم و نظام جهان یا توقف همه قوانین کائنات نیست.

جهان منتظر تخیل و رویاهای هر فرد و تحقق تام و تمام آن نیست. انسان را خدا پنداشتن، رویابافی و با یقین منتظر تحقق رویای خود نشستن در شرایطی که مسیری دشوار برای تحقق یک رویا لازم است، چیزی بیش از یک ساده انگاری و خام اندیشی نیست.

چه بسیار اوقاتی که فرد، رویایی دارد اما هنوز وقت تحقق آن نشده است، گاهی خواسته های ما با تلاش و ظرفیت وجودی مان هماهنگ نیست، گاهی با گذشت زمان رنگ رویاهایمان عوض می شوند. اگر به کائنات هم نگاه کنیم، آن را خدمتگزار و تابع بی چون و چرای انسان نمی‌یابیم!

پرداختن به خلاقیت معنوی و غفلت از خلاقیت اجتماعی

کتاب راه هنرمند توجهی والا به خلاقیت معنوی دارد و در آن خلاقیت اجتماعی کمتر مورد توجه قرار گرفته است. بعداً، در این باره بیشتر خواهیم نوشت. این که خلاقیت اجتماعی، با هم تخیل کردن و خلق کردن برای ساختن جهانی بهتر، زیبا کردن جهان و پاک کردن آن از زشتی ها و پلشتی ها است و می‌تواند چشم‌انداز و مسیری برای فعالیت‌های خلاقانه و هنری به صورت گروهی باشد.

سخن پایانی

کتاب راه هنرمند، تمرینی برای احیای کودک درون است. به گفته جولیا کامرون، کودک درون، یک هنرمند است. برای در پیش گرفتن مسیر هنری برای آنان که نگران مواجهه با هنر هستند، این اثر قابل توجه است.

هنرمند درون ما ممکن است در مسیر تربیت اجتماعی یا آموزش و پرورش اقتدارگرا یا انتخاب شغلی اشتباه آسیب دیده باشد. هیچ وقت برای بازگشت به کودکی، یافتن خود و شروع مسیر هنرمندی و خلاقیت دیر نیست.

فضای کلی کتاب راه هنرمند یا مسیری که به آن توجه دارد به اندیشه و عمل ما در مدرسه ایرانی هنر و خلاقیت از جهاتی نسبت دارد. ما در فعالیت آموزشی بزرگسالان یا ارتباط با والدین به کودکی به عنوان زیبایی و ارزشی مهم می‌نگریم.

ما به عنوان مربی و تسهیلگر، در دوره های کودکان و نوجوانان، یا بزرگسالان بر محور و کانون آفرینشگری، خلاقیت و هنر می گردیم. خلق می کنیم، درباره اش حرف می زنیم، پرسش می کنیم و دوباره خلق و افریده خود را اصلاح می کنیم. مشغول شدن به تجربه هنری، پیمودن راه هنرمند است که یک هدف مهم آن، کشف خلاقیت خود، توسعه خلاقیت و تبدیل شدن زندگی به اثری هنری است.

آیا شما این کتاب را خوانده‌اید؟ نظرتان نسبت به راه هنرمند چیست؟ آن را با ما به اشتراک بگذارید.

 

منبع:

کتاب راه هنرمند، جولیا کامرون، گیتی خوشدل، نشر پیکان.

 

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *