بیکرانه‌ی هنر (بخش اول) هنر و هنرمند

اثر هنری در سبک کمپوزیسیون،هنرمند: پیت موندریان

منظور از بیکرانه‌ی هنر کجاست؟ برخی کلمات همچون هنر و هنرمند را که می­‌شنویم، در پس ذهن‌مان تصویر یا مفهوم مشخصی تداعی می­‌گردد. برعکس این کلمات، واژگانی هم وجود دارند که با شنیدن‌شان نه یک تصویر یا مفهوم مشخص، بلکه دریایی بیکران از تصاویر و مفاهیم به ذهن‌مان سرازیر می­‌شوند. تصاویر یا مفاهیمی از جنس­های مختلف؛ از جنس واژه، موسیقی، رنگ و … همچون واژه­‌ی هنر که خود، به تنهایی یک بیکرانه­ است

شما از شنیدن واژه­‌ی هنر چه تصویری به ذهن‌تان خطور می‌­کند؟ نظرتان راجع به این واژه چیست؟ هنر و هنرمند چیست و کیست؟ اندکی بر این سوال ها تامل کنید.

اندیشه‌های متنوع در رابطه با هنر و هنرمند

 

نقطه نظرات و اندیشه­‌های بسیار متنوعی درباره‌­ی هنر و هنرمند وجود دارد؛ درباره­‌ی بیکرانه­‌ی هنر. شاید به تعداد افرادی که تا به حال بر روی این کره­‌ی خاکی زندگانی کرده­‌اند. هرکس بر لب پنجره‌­ای نشسته و بیکرانه­‌ی هنر را نگریسته و بر حسب درک و دریافتش از این بیکرانه، اندیشه­‌ای را متبلور ساخته­ است. البته در این بین، عده­ا‌ی هم پنجره را باز کرده و پر می­‌گشایند و بر فراز این اقلیم بیکران پرواز می­‌کنند و به اندیشه‌­ای جامع‌­تر درباره­‌ی هنر دست­­ پیدا ­می­‌کنند. عده­‌ای هم دست به کار می­‌شوند و خودشان بر زیبایی این اقلیم می‌­افزایند؛ آن­ها که به زبان امروز هنرمند خوانده می­‌شوند؛ ساکنان بیکرانه­‌ی هنر

 

بفرمایید مهمانی!

پیشنهاد می­‌کنم با من به یک مهمانی بیایید تا با هنر و هنرمند ملاقات کنید و فقط با تعداد اندکی از این افراد و اندیشه­‌های متنوع آشنا شوید. در این مهمانی تعدادی از چهره‌­های برجسته تاریخ؛ اعم از تاریخ قدیم و معاصر، خصوصا هنرمندان گرد هم جمع­ شده‌­اند. من افتخار دارم که نظراتشان را در رابطه با هنر بپرسم:

_  جناب رِنه ماگریت،  راستش خیلی کنجکاوم قبل از پرسش اصلی‌ام، سوالی راجع به  تابلوی  “وضعیت انسانی” بپرسم. این اثر برایم خیلی تامل برانگیز است! شما چه مفهومی را پشت آن گنجانده­‌اید؟

_  ماگریت: اجازه دهید جواب را بر عهده­‌ی خودتان بگذارم! چون من فکر می­‌کنم هنر رازی را تداعی می­‌کند که بدون آن جهان وجود نخواهد داشت.

 

اثر هنری وضع بشر، هنرمند رنه ماگریت

 

_  چه جالب! شما بدون اینکه پرسش اصلی مرا بدانید، به آن پاسخ دادید! من می­‌خواستم نظرتان را راجع به هنر بدانم! پس اجازه دهید نظر آقای رایت را بپرسم. کاش می­‌شد این مهمانی را در خانه­‌ی تابستانی تلییزن وست برگزار می­‌کردیم آقای رایت! تا فرصتی می­‌شد که این اثر شما را از نزدیک ببینیم! من که اشتیاق زیادی برای تماشایش دارم! معماری شگفت­‌انگیزی دارد! راستی شما به عنوان یک معمار، هنر را چگونه تعریف می­‌کنید؟

_  فرانک لوید رایت: خوب اول باید بگویم که آن معماری برآمده از اعتقاد ویژه‌­ی من به برقراری توازن میان طبیعت و انسان است. اما در رابطه با پرسش اصلی‌تان؛ بنظرم هنر کشف و توسعه‌­ی اصول اولیه­‌ی طبیعت برای استفاده­‌ی انسان است.

_  پس اصطلاح معماری ارگانیک را هم از همین نگاه گرفته­­‌اید؟

_  فرانک لوید رایت: بله، دقیقا!

_  آقای توماس مرتون شما به عنوان شاعر و نویسنده چگونه می‌­اندیشید؟

_  توماس مرتون: من بر این اندیشه­‌ام که هنر ما را قادر می­‌سازد، در عین حال که خود را می­‌یابیم، خود را گم کنیم.

_  چقدر پیچیده! باید بیش­تر به آن­چه که گفتید فکر کنم. شما چطور جناب سنکا؟ از منظر فلسفی هنر را چطور می‌­بینید؟

_ لوسیوس آنایوس سنکا: به‌نظرم همه­‌ی هنر ها تقلید از طبیعت است.

_ شما هم مثل آقای رایت، نگاه عمیقی به طبیعت دارید. خیلی دوست دارم نظر شما را هم بدانم جناب اِدگار دِگا!

_ ادگار دگا: من معتقدم هنر چیزی نیست که می‌­بینید، بلکه آن چیزی است که باعث می‌­شوید دیگران ببینند.

_  چه تامل برانگیز! و شما آقای پیکاسو! شما هنر را چگونه می­‌بینید؟

_  پابلو پیکاسو: بنظرم هدف هنر شستن غبار زندگی روزمره از روح ماست.

_  و شما جناب سیبلیوس، به عنوان یک موسیقی دان نظرتان چیست؟

ژان سیبلیوس: هنر امضای تمدن­هاست.

اجازه دهید تعریف کردن باقی مهمانی را به زمانی دیگر موکول کنیم. زیرا که همانطور که پیش­تر هم اشاره شد، این نظرات متنوع انتها ندارند و بی‌شمارند. در واقع این­ها، تنها تعداد محدودی از اندیشه­‌های فراوانی­‌ست که در رابطه با بیکرانه­‌ی هنر وجود دارند!

 

 

اشتراکاتی از نظرات مختلف در باب هنر و هنرمند

 

در میان تعاریف ونظرات مختلف، می‍‌­توانیم اشتراکاتی برای هنر و هنرمند پیدا کنیم. شاید از این طریق بتوانیم بعضی از مرزهای بیکرانه­‌ی هنر را بشناسیم و نقطه­ اشتراک بعضی از آن­ها را در چند جمله خلاصه کنیم:

هنر هر چیزی است که زیبا باشد و نیک. چیزی که انسان را لطیف می­‌کند. آن­چه که او را با طبیعت زیبا پیوند می­‌دهد و وجودش را بالنده می­‌کند. هنر را می­‌توان نمادی از انسان بودن در نظر گرفت که به اشکال مختلفی برای دیدن و تفسیر دیگران متجلی می­‌شود؛ گاهی به شکل یک نقاشی، گاهی به شکل یک موسیقی، گاهی در قالب شعر و بسیاری اشکال دیگر.

منظور از هنر و هنرمند چیست؟هنر تجلی یک فکر، احساس یا یک مفهوم­‌ست. هنر با زبانی صلح­‌آمیز می­‌تواند طیف وسیعی از تجربیات بشری را بیان کند. بنابراین از اهمیت زیادی برخوردار است؛ فراتر از آن­چه که فکرش را بکنیم.

هنر بستری است برای اندیشیدن؛ بستری برای تمرین تفکر و انسان‌­تر شدن. هنرمند کسی است که می‌اندیشد!

 

 

کالبدشکافی واژه هنر

خود کلمه­‌ی هنر که در فارسی معادل آرتِ (art) انگلیسی آورده شده‌­است، از ریشه­‌ی پهلوی “هونر” گرفته شده؛ کلمه­‌ی هو به معنای نیکی و خوبی است. هونر در اصل به معنای نیک­مردی و جوان­مردی است. در ادبیات فارسی از “هونر” یا “هنر” به معنای جوان­مردی و فضیلت، زیاد استفاده شده است؛

چنان که جناب حافظ می­‌فرمایند:

روندگان طریقت به نیم جو نخرند                              قبای اطلس آن­کس که از هنر عاری است

یا جناب فردوسی که می‌فرمایند: هنر خوار شد، جادویی ارجمند

حالا می­‌توانیم به نقطه ­اشتراکاتی که از تعاریف مختلف هنر و هنرمند دست یافتیم، این­هارا هم بیفزایم:

جوان­مرد شدن انسان و با فضیلت شدن او؛ تعاریفی که شاید بیکرانه­‌ی هنر را به مراتب بالایی از کمال نزدیک می­‌کند.

عمیق­تر بخوانید:

(از جنس همان بیشتر بدانیدها! برای آن­ها که می­‌خواهند قطعات بیشتری از پازلِ بیکرانه­‌ی هنر را دریابند!)

 

از تخنه (techne) تا هنر (art)

کلمه­‌ی هنر به ازای واژه­­‌ی آرت (art) در زبان انگلیسی به کار برده می­‌شود اما خود کلمه­‌ی آرت قدمت طولانی ندارد. این کلمه متولد قرن هجدهم میلادی به بعد است.

در جهان غرب و در زبان­های اروپایی، در قلمرو مفهوم هنر، سه کلمه را به کار برده‌­اند:

نخست کلمه­‌ی تِخنه (techne) که کلمه‌ی کهن از یونان است، سپس کلمه­‌ی لاتین آرس (ars) و در آخر کلمه جدید آرتِ انگلیسی یا کنوستِ (kunst) آلمانی.

حالا ببینیم داستان پشت پرده­ی این کلمات چیست و برای چه منظوری استفاده شده­‌اند؟

 

تِخنه(techne)

تخنه (techne) برای یونانی­ها، نوعی دانایی‌­ست که در مفهوم آن نوعی معرفت نهفته است و آن­ها واژه‌­ی تخنه را به معنایی بسیار عام برای امور مختلفی مثل شعر، معماری، نقاشی، تاریخ، حکومت و سخنوری به کار می­‎‌بردند. در واقع هنر در متن زندگی مردم حضور داشت و بنابراین هرکسی می­‌توانست یک هنرمند باشد.

 

آرس(ars)

در دوره قرون وسطی در زبان لاتین، کلمه آرس به ازای تخنه، تقریبا با همان معنای یونانی به کار گرفته شد.

بنابراین در دوره یونان باستان یا قرون وسطی، هنر را به­ صورتی که ما امروزه تجلیل می­‌کنیم، درک نمی­‌کردند و دنبال هنر در موزه ها نمی­‌گشتند.

 

آرت(art)

در قرن هجدهم، آرس(آرت انگلیسی) معنای تازه‌ای یافت. در واقع این واژه معنا و مفهومی از هنرهای مدرن را القا کرد که در تفکرات ملل دیگر برای آن معادلی موجود نیست و مخصوص تفکر غرب است به طوری که در قرون وسطی هم معادل غیرغربی برای آن وجود ندارد.

در واقع با پیدایش این کلمه، هنر از آن معنای عام خود فاصله گرفت و به نوعی برای طیف خاصی از جامعه تعریف شد. در حالی که تا قبل از آن هرکسی می­‌توانست هنرمند باشد.

 

هنر با ما سخن می‌گوید

هنر یعنی انتقال چگونه دیدن­‌ها و چگونه گفتن­‌ها در قطار تاریخ. هنر یک ارتباط است و اثر هنری با ما سخن می­‌‌گوید. اثر هنری اجازه می­‌دهد تا بتوانیم تخیل و اندیشه را هرچه بیش­تر به کار بگیریم و داستان­‌سرایی کنیم. تا بتوانیم دست به تفسیر بزنیم و تمرین اندیشه‌­ورزی کنیم. تا بتوانیم جهان را زیباتر ببینیم و حتی در میان رنج­‌ها اهل یافتن معنا باشیم.

 

 

سه‌گانه­‌ی زمان_ مکان_ هنرمند:

هنر یک هنرمند از زمان خود و مکانی که زیست می­‌کند اثر می­‌پذیرد. هنرمند با هم عصران خود در ارتباط است و زمینه های تاریخی همچون اوضاع سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، علمی، فنی و معنوی بر رویداد هنری اثر می‌­گذارد. در واقع بسیاری از آثار هنری تابعی از زمان آفرینش خود هستند. بنابراین اثر هنری می‌­تواند با ما از رخدادها و وقایع زمانه‌­اش سخن بگوید و آن­ها  را برای ما شرح دهد. اغلب اوقات تاریخ رد پای خود را در اثر هنری به جا‌می­‌گذارد و این رد پا تا همیشه‌­ی تاریخ ادامه خواهد یافت.

سقراط میگوید: ” عمر هنر دراز است و عمر آدمی کوتاه” در واقع هنر بدون وجود ما به حیات خود ادامه خواهد داد. همچون راویِ نامیرایی که در صحنه نمایش ایستاده و برای‌مان قصه تعریف می­‌کند و هنرمندانه، بخش­هایی از قصه را هم به تخیل خودمان واگذار می­‌کند. زیرا که می­‌داند این­کار قصه را شنیدنی­‌تر و جذاب­تر می‌­کند. خصوصا آن­جا که رد پای نماد و رمز در میان باشد.

 

هنر و نماد و رمز

در بسیاری مواقع در بیکرانه­‌ی هنر، پای زبانی نمادین و رمزگونه در میان است. بنابراین باید توجه کنیم که گاهی بین دیدن و باز نمایاندن تفاوت وجود دارد. مثلا در یک اثر هنری تصویری مثل نقاشی، واقعیت­ها الزاما در آن­چه که هنرمند شبیه­‌سازی می­‌کند گزارش یا بیان نمی­‌شود. اینجاست که تخیل ما هرچه بیش­تر به ­کار گرفته می­‌شود و شروع به قصه­‌پردازی می­‌کند.

هنر نقاشی روی دیواره غار ماندا گولینقاشی بر دیواره­‌ی غار ماندا گولی در کو­ههای آفریقای مرکزی، مربوط به دوران ماقبل تاریخ؛ هر شکل ممکن است بیانگر یک نماد باشد.

 

 

شما را به یک سفر دعوت می‌­ک‍‌نم!

هنر کرانی بیکرانه است. که برهر جایش که پا بگذاریم می‌­تواند ما را در زیبایی خود غرق کند.

این کرانه انتها ندارد. پس بیاید با هم به بخشی از این بیکرانه سفر کنیم. بخشی که در آن، شاید بیش­تر آثاری از جنس دیدن وجود داشته باشند؛ آثاری که به قول جهان مدرن، هنرهای تجسمی هم خوانده می­‌شوند.

اثر هنری گیاهان مقاوم، هنرمند نقاش پل کله

گیاهان مقاوم؛ اثری از پل کله

 

البته این آثار بقدری متنوع و متعدد‌اند که ناچاریم با همدیگر در این سفر، فقط تعداد بسیار محدودی از آن­ها را بببینم. اما این سفر می­‌تواند مقدمه­‌ای باشد برای سفرهای دیگر؛ سفرهایی به بخش­های دیگری از بیکرانه­‌ی هنر.

حدس می‌­زنید که در این سفر از چه سرزمین­هایی عبور می­‌کنیم؟ چه آثاری را می‌­بینم؟ با کدام یک از هنرمندان دیدار می­‌کنیم؟

حدس­هایتان را با ما به اشتراک بگذارید.

 

نگارنده: مریم رحمانی

 

منابع:

کتاب هنر در گذر زمان از هلن گاردنر- انتشارات نگاه

هنر مدرن از نوربرت لینتن – انتشارات نشر نی

حکت هنر و زیبایی در اسلام از دکتر شهرام پازوکی- فرهنگستان هنر

Courtauld.ac.uk

Artincontext.org

Thoughtco.com

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *