داستان ما

ما، جمعی از دغدغه‌مندان حقوق تربیتی کودکان، و فعالان و یادگیرندگان عرصه آموزش، فرهنگ و هنر سرزمینمان هستیم. بعضی از ما تجربه مهاجرت از رشته‌های دیگر به علوم انسانی را داریم و اغلب دانش‌آموختگان دانشگاه تهرانیم. اینجا در سرسرا دور هم جمع شدیم تا برای بهبود کیفیت آموزش و بهتر کردن دنیای بچه‌ها و شاید بزرگترها تلاش کنیم. ما چوب جادو به دست نداریم اما عاشق هنر و خلاقیت و تخیلیم. دوست داریم از این طریق پلی به دنیای کودکی و ملاقات هر روزه با کودک درونمان داشته باشیم. پس با خود گفتیم با وجود تفاوت سلیقه‌ها و اندیشه‌ها، اختلاف نظرها و مخالفت‌ها جمعی کوچک بسازیم تا به جای غرق شدن در بی تفاوتی و فردیت، برای فردای کودکانمان رویاپردازی کنیم. فردایی که ایمان داریم با تلاش ما امیدوارانه‌تر و زیباتر خواهد بود. فردای صلح و دوستی و …

داستان ما از دیدن و لمس کردن رنج‌های کودکان و به خاطر آوردن خاطرات تلخ – و نیز گهگاه شیرین- خودمان در مدرسه آغاز شد. مشاهده وضعیت کودکان در مناطق و مدارس محروم حاشیه شهر یا شنیدن روایت‌های والدینی که فرزندانشان در مدارس معمولی و گاه مشهور درس می‌خواندند خوشایندمان نبود. گویی مدرسه به محلی برای جدا کردن فرزندان از مادر طبیعت تبدیل شده بود و دیگر محلی برای شکوفایی استعدادها نبود. فقر آموزشی و فقر فکری، محرومیت از آموزشی انسان‌وار و حمایتگر رشد و آفرینندگی در کودکان در مواردی که می‌دیدیم و می‌شنیدیم موج می‌زد.

داستان ما

گشتیم، دیدیم، شنیدیم و خواندیم. پای صحبت‌ها نشستیم، مطالعه کردیم، تجارب جهانی را بررسی کردیم. رویای فردایی بهتر، رویای سیر در جهان لطیف کودکان ما را هل می‌داد تا قدم‌هایی در دنیای واقعی برداریم. در این راه به این رسیدیم که باید تلاشی مشخص برای رفع این مسائل بر حسب توانایی و علائق خودمان داشته باشیم. در جستجوی طراحی برنامه درسی‌ای برای معلمان و کودکان بودیم که محور آن هنر و پرورش تخیل و خلاقیت باشد… تا در نهایت طرحی آماده کردیم و قرار شد اولین منزل از سفر تربیتی‌مان برگزاری دوره پرورش خلاقیت برای معلمان باشد. به نظرمان آمد که هر گونه تغییر و تحولی در این بستر با همراهی معلمان یا والدین تربیت‌یافته و خلاق میسر است. چه بسا آنان نیز هر کدام شمعی شدند و شمعی روشن کردند…

پس، دوره تربیت مربی خلاقیت را با این شعار و تعبیر استعاری آغاز کردیم: سفری از غار ذهن تا کرانه‌های آفرینشگری. انسانی که از غار تنگ و تاریک ذهن خود بیرون می‌آید و مسیر آفرینشگری و کنشگری را آغاز می‌کند و رسالت خود را زیباتر کردن جهان می‌داند.

اکنون در واپسین روزهای سال 1401، در هوای نفسگیر زمستان تهران دوباره برای سفری دیگر آماده می‌شویم تا با توشه تجارب این فصل‌های سپری شده، پس از ارزیابی و نقادی مسیر طی شده، بتوانی در قالب دوره‌ها و کارگاه‌های مبتنی بر هنر و خلاقیت با کودکان و نوجوانان، والدین و مربیان علاقه‌مند دیگری همراه شویم. همچنان فکر می‌کنیم از طریق آفریدن اندیشه و کرداری زیباست که می‌توان ناامیدی، ناآگاهی و ناتوانی را به عمل اعلا و اصیل انسانی بدل کرد.

در همه این فعالیت‌ها، توجه و تمرکز ما حول هنر و خلاقیت به عنوان امور مغفول در مدارس است. نه تنها در مدارس، بلکه در زندگی روزمره نیز ما به هنر نیازمندیم. هنر پنجره‌ای برای متفاوت اندیشیدن و دیدن جهان، و راهی برای خودشناسی، ادراک هستی و لذت بردن از زندگی معنادار است. هنر، زبان زنده همه کودکان جهان است؛ زبان عشق که فارغ از کلمات و قومیت‌ها می‌تواند رسانه صلح و دوستی باشد. ما نیز تربیت هنری را به عنوان شیوه خاص فعالیت‌های خود انتخاب کرده‌ایم.

با این تلاش و تجربه، اکنون مدرسه ایرانی هنر و خلاقیت برنامه‌های آموزشی کودک و نوجوان را با همت و اهمیت بیشتری دنبال کرده و از طریق برگزاری برنامه‌های مکمل مدرسه، دوره‌ها، کارگاه‌ها و رویدادهای خاص فعالیت خود را ادامه می‌دهد.

منظورما از ایرانی بودن، تأکید بر مرزهای جغرافیایی نیست بلکه اشارتی است به قومی مقاوم که در برابر دشمنی‌ها و ناملایمات تمام تاریخش ایستادگی کرده است. ایرانی بودن، در فهم و نظر ما انکار دیگری یا خودبرتربینی نیست، بلکه اشاره‌ای به آغاز داستان ما است؛ داستان ما که ورای همه مرزها می‌خواهیم مروج ارزش‌هایی همچون صلح، فداکاری، آفرینشگری اخلاقی، اجتماعی و معنوی باشیم.